زیر یک سقف با فرزند مجرد
تاریخ انتشار: ۱۸ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۰۴۱۶۷۳
به گزارش «تابناک»، بنفشه دولتآبادی، رواندرمانگر و مشاور خانواده در روزنامه خراسان نوشت: از مشکلاتی که شاید کمتر در جامعه و روابط خانوادگی به آن پرداخته شده، حضور فرزندان جوان و ازدواجنکرده در کنار والدین است. فرزندانی که به دلایل مختلف در سن ازدواج هستند یا سن مناسب ازدواج را رد کردهاند و در حالیکه اغلب به بلوغ کامل، استقلال فکری و مالی هم رسیدهاند اما در کنار والدین زندگی میکنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
سه توصیه به والدین برای تعامل بهتر با فرزند مجرد
در این جا با دو گروه انسان بالغ مواجه هستیم یعنی والدین و فرزند بالای ۲۵ سال که هرکدام قطعا سبک و دیدگاه متفاوتی در زندگی دارند. در واقع فرزندان در شرایطی هستند که توانایی مراقبت کامل از خود و زندگیشان را دارند اما والدین به دلیل ازدواج نکردن آنها و حضورشان در محیط خانه مانند کودک با آنها رفتار میکنند که در واقع منشأ اصلی چالشهایی بین آنها میشود.
اما چند توصیه به والدین:
وارد حریمخصوصی فرزند نشوید| معمولا بهطور ناخودآگاه، بعضی والدین مدام وارد حریمشخصی و مستقل فرزند خود می شوند و اجازه گرفتن هیچ تصمیمی را به او نمیدهند. این اتفاق باعث ایجاد تعارضهای زیادی میشود و مدیریتنکردن اختلاف سلیقه و نظرات متضاد، دردسرساز خواهد شد. داشتن حریم و مرز در زندگی بسیار مهم است. این که در خانواده هر فردی اتاق و فضای کاری خودش را داشته باشد و والدین هم به این مرزبندی سالم فرزندان خود احترام بگذارند و بدانند که فرزند آنها دیگر به بلوغ کامل رسیده و نیاز دارد حریمخصوصی در خانواده برای او رعایت شود.
اجازه دهید صلاح زندگیاش را انتخاب کند| در اغلب موارد دختر و پسر صلاح زندگی خود را یک چیز میدانند اما والدین معتقدند که فرزندشان توانایی تصمیمگیری درست را ندارد و صلاح خودش را نمیداند و همین اختلاف نظر نسلی باعث کشمکشهای فراوانی بین دو طرف میشود. البته باید یک نظارت کلی روی رفتارهای فرزندتان در هر سن و سالی داشته باشید اما دخالت در تمام تصمیمهایش، توصیه نمیشود.
تحقیر به دلیل مجرد ماندن، ممنوع| بسیاری از گلایههای دختران و پسران مجرد این است که کوچکترین حرکات ما در منزل توسط والدین کنترل میشود. والدین دقت داشته باشند این نظارت و کنترل بیش از حد در این سن به فرزندان حس نداشتن اعتماد به نفس و ناکافی بودن میدهد. همچنین مقایسهکردن فرزندان از جانب والدین معضلی است که معمولا در خانوادهها بسیار دیده میشود؛ جملات مضری مانند: «دختر فلانی ازدواج کرد، تو بیخیال زندگی هستی» یا «دیدی پسر فلانی ازدواج کرد، بچهدار شد و تو هنوز مجردی» و .... این موضوع را در نظر بگیرید که دختر و پسر شما به هر دلیلی تاکنون نتوانستهاند ازدواج کنند، تحقیر و مقایسه، اعتماد به نفس آنها را متزلزل میکند و همینطور باعث میشود که آنها دیگر هیچوقت حتی به ازدواج فکر نکنند.
۴ توصیه به فرزندان مجرد برای تعامل بهتر با والدین
به جای بحث وارد مذاکره شوید| معمولا اختلافنظر بین فرزندان و والدین وجود دارد. سعی کنید به جای کشمکش و مشاجره درباره مسائل و حریمخصوصی تان به طور محترمانه با آنها وارد مذاکره شوید. این که چه برنامههایی دارید، چه ساعتهایی باید کار کنید و تمام امور شخصی خود را حتی یک بار کافی است برای آنها کامل توضیح دهید. بیشتر والدین به دلیل نگرانی و دلواپسی شاید سوالهای زیادی را مطرح کنند، به جای مشاجره برای آنها شرایط و برنامههای خود را توضیح دهید.
از مشورت با والدین غافل نشوید| در باره تصمیمات مهم زندگی بهتر است که حتما با والدین خود مشورت کنید، حتی اگر به بلوغ کافی هم رسیده باشید ، از تجربه و مشورت والدین نباید غافل شد. قطعا در درجه اول این کار نوعی احترام به آنهاست و این که میتوانید از تجربیات گذشته آنها هم استفاده کنید حتی اگر در مسیر کاری و تحصیلی خودتان تمام تجربیات لازم را داشته باشید.
از توقعات و غرور بیجا بکاهید| دقت داشته باشید اصول زندگی در خانه پدری به طور طبیعی برخی از نظارتها را به دنبال دارد. این که مجرد هستید و باید راحت باشید و همه به فکر شما باشند و از کارهای شما ایراد نگیرند، یک مشت تعارف الکی و انتظار غیرمعقولانه است. قطعا باید چارچوب و شرایط خانواده را در نظر بگیرید و به عقاید و نظرات آنها احترام بگذارید. راحت بودن یک بحث است، امنیت و آرامش در خانه بحثی دیگر.
فرصت تشکیل خانواده را ایجاد کنید| تعیین زمان خاصی برای ازدواج قطعا کار درستی نیست و پیچیدن یک نسخه برای همه کار اشتباهی است. سعی کنید در فرصت مناسب و با همراهی خانواده، شخصی را که میزان تفاهم و تناسبش با شخص شما همخوانی دارد، برای ازدواج انتخاب کنید. تشکیل خانواده قطعا آرزوی والدین شماست پس در صورت امکان به آن فکر و برایش برنامهریزی کنید.
منبع: تابناک
کلیدواژه: شهرستان خوی حکومت پهلوی دهه فجر چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر فرزندان مجرد والدین دختران مجرد پسران مجرد روان شناسی مشاوره شهرستان خوی حکومت پهلوی دهه فجر چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۰۴۱۶۷۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سندروم استکهلم در مدارس ابتدایی/ کودک آزاری مدرن: تلقین حس ناکافی بودن!
عصر ایران؛ امید خزانی*- سندروم استکهلم پدیدهای روانی است که قربانی با آزارگر خود و یا گروگان با گروگانگیر حس همدلی و حتی وفاداری دارد! اما ارتباط این موضوع با مدارس ابتدایی و کودکان معصوم چیست؟
ما - والدین که فرزندانمان را مال خود و نه از خود میدانیم - با این فرشتگان معصوم کاری میکنیم که بیشباهت نیست به پدیده سندروم استکهلم و همدلی با گروگانگیران که برخی از مدارس ابتداییاند.
این تمثیل از آن روست که والدین با دستان خود فرزندان خود را به مدارسی میسپارند که با جان و جسم کودکانشان چون یک گروگان رفتار کنند و حتی در این روند نهایت همکاری را نشان میدهند و حتی خواستار فشاری بیشتر(شما بخوانید آزاری بیشتر) از جانب مدرسه متبوع میشوند.
در مطلبی که چند سال قبل با عنوان " آموزش فرزند یا فرزندکُشی " در اینجا ( لینک) منتشر شد، مقایسهای تطبیقی با کشورهای دنیا در روند آموزش ابتدایی آورذه شد که نشان می داد ساعات آموزش ابتدایی در ایران از متوسط آموزش دنیا ۳۰۰ تا ۴۰۰ ساعت بیشتر است و این با همکاری والدین صورت میپذیرد که به نظر نویسنده فاجعهبار است چون در گذر زمان موجب فرسودگی کودکان در بستر آموزش میشود. اخیرا کودکی ۹ ساله از نزدیکان را دیدم که در اثر فشار بیش از حد درسی والدین تحصیلکردهاش و الزام آنها برای آمادگی آزمون دچار اسپاسم عضلانی شده و در واقع کودکیاش به تاراج رفته بود! از این رو 7 نکته را در زیر یادآور میشوم:
۱. اگر پدران سنتزده ما خطاب به معلمان میگفتند " گوشت فرزندم مال تو استخواناش مال من! " ؛ این روزها خیلی از والدین مجوز شدیدتر برخوردها را به مدارس فرزندانشان می دهند اما نه در قالب تنبیه بدنی بلکه بسی فراتر؛ تلقین دایمی حس ناکافی بودن! دقت بفرمایید برای یک کودک ۷ تا ۱۰ ساله!
۲. بارها شاهد بوده ام که والدین از مدارس متبوع شان خواسته اند که فرزند ۹ ساله آنها را برای آزمون آماده کنند . آزمونهای بی پایانی چون مدارس تیزهوشان ؛ آزمون مدارس خاص( شما بخوانید مراکز گروگانگیری ویژه) و غیره.
اهداف دوره ی آموزشی ابتدایی کم و بیش در اکثر کشورهای پیشرفته و حتی با تعریف یونسکو بر ۳ مبنای زیر استوار است : یادگیری مبانی سواد و اعداد؛ یادگیری مهارت های اجتماعی و ایجاد شوق و علاقه برای یادگیری !! در کجای این هدف گذاری جهانی آماده سازی برای آزمون های خاص گنجانده شده است که شمای والدین روان کودک ۹ ساله تان را آزار می دهید و حتی بابت آن هزینه می پردازید؟ این اتحاد والدین و مدارس علیه یه کودک ۸-۹ ساله چه منطق و مبنایی جز کودک آزاری می تواند داشته باشد. البته همه کودکان در اثر فشارهای اینچنینی دچار اسپاسم عضلانی نمی شوند اما آثار ماندگار مخرب روحی بر وجودشان می نشیند! از دوره ابتدایی همان را انتظار باید داشت که عقلای جهان بر آن اجماع کرده اند!
۳. هر نوع آموزش با عنصر انضباط ( دیسیپلین) گره خورده است. گزاره های آموزش در فضای شاد و غیره لزوما در مقام عمل جوابگو نیستند. آموزش برای کودک دوره ابتدایی با محدودیت انضباط پذیری و زمان حداقلی سرو کار دارد. ظرفیت انضباط پذیری یک کودک دوره ابتدایی بسیار محدود و شکننده است. این محدودیت ها قابلیت توسعه دارند اما قطعا در افق ۱۲ ساله باعث فرسایش آموزشی خواهند شد!
۴. بقول فرنگی ها " شیطان در جزییات است " بسیاری از آزمون های متداول آموزشی از جمله achievement test , proficiency test و competency test و Aptitude test که نسخه بومی شده آنها در مدارس ما نیز استفاده می شود با ده ها متغیر و پارامترهای اجرایی و نیروهای مجرب آموزش دیده قابلیت اجرا و نتیجه درست دارند! با زیرساخت های موجود سخت افزاری و نیروی انسانی اشغال در اکثر مدارس ابتدایی نتایج درستی برای این آزمون ها متصور نیست!
۵. آموزش و در کل علوم انسانی بسیار ظریف و شکننده است و از قوانین پوزیتیویستی تبعیت نمی کنند. به این معنا که از درستی گزاره الف و گزاره ب لزوما درستی گزاره ج حاصل نمی شود. اگر موفقیت فرمول واحدی داشته باشد که ندارد آن فرمول در مورد فرزند شما با متغیرهای زیادی سروکار خواهد داشت و لزوما نتیجه نخواهد داد. آنچه که برای موفقیت در اکثر مدارس پایه و ابتدای ما ریل گذاری شده با نوعی آزار و خشونت پنهان گره خورده است و ره به ترکستان می برد ! جاده با کیفیت ؛ خودرو استاندارد ؛ راننده مجرب و ساعت رانندگی استاندارد سفر ایمن را به دنبال دارد !
۶. بارها شنیده ایم که برای ساختن یک کشور از مدارس ابتدایی شروع کنید و نیک می دانیم که کشورهای توسعه یافته ۱۰ درصد تولید ناخاص داخلی را صرف آموزش بویژه آموزش پایه می کنند و آموزش پایه درست از وظایف ذاتی دولت هاست ! بله همه اینها درست است اما عجالتا در فقدان این درایت ها از تبدیل فرزندتان به ربات آزمون دهنده بپرهیزید!
۷. به پشتوانه دو دهه تجربه در آموزش عرض می کنم اکثر برنامه هایی که در قالب فوق برنامه در مدارس غیردولتی ارایه می شود فاقد عمق لازم است و غالبا سطحی است. برای مثال ۳ سال زبان فوق برنامه مدارس تقریبا معادل ۸ ماه آموزش در موسسات معتبر زبان است!
پی نوشت: هر نوع آموزش در هر سطحی که در دوره کودکی ( زیر ۱۲ سال) متصور است قابلیت جبران در دوره نوجوانی را داراست اما و هزار اما که کودکی از دست رفته هرگز جبران پذیر نیست چه برسد به آزار و آسیب های روحی که عمری ممکن است گریبانگیر کودک شما باشد.
---------------------
*دکتریِ آموزش